به کدام گناه

برای امروز یه حکایت آماده داشتم ولی با اتفاقی که امروز تو مدرسه افتاد دیگه حس نوشتنش واسم نموند .همیشه فکر می کردم اعتیاد کودکان وجود نداره و تو فیلم ها هست و هیچ وقت فکر نمی کردم واقعا کسی دلش بیاد یه بچه معصوم را معتاد کنه ، ولی امروز تو مدرسه دیدم ، باورم نمی شد ولی واقعیت داشت . تو راه برگشت به خونه تمام ذهنم مشغول بود یه حس عجیبی داشتم دلم برای بچه می سوخت ، دوست داشتم می تونستم یه کاری براش کنم ، اما چه کاری ، این دانش آموز تازه آمده مدرسه ما و من اصلا نمی شناسمش ، امروز مادرش اومد با دانش آموز گفتم چرا یک هفته خانم غیبت داشته هنوز سال شروع نشده شروع کرده به غیبت و از این جور حرفهای که معاونا می زنن که خودتون بهتر می دونید ، مادرش گفت می خوام تنها با شما حرف بزنم و کاشکی با من حرف نمی زد !!! گفت پدر بچه زندانه الان یک ساله  پسرم با عموش زندگی می کنه منم که درخواست طلاق داده بودم بچه را بهم نمی دادند و ... خلاصه با هزار بدبختی که بچه را گرفتم از همون شب اول فهمیدم که عموی نامردش که معتاده بچه را هم معتاد کرده و الان 7 ماه هست که معتاده تو این یک هفته هم خونه خوابوندمش تا خوب بشه (می گفت دکتر 150 هزار تومن خواسته تا بستریش کنه نداشتم) دیگه اون می گفت و من فقط باز و بسته شدن دهنش را می دیدم .... معتاد کردن یه بچه 10 ساله خیلی نامردیه خیلی نامردیه !!! آخه به کدام گناه باید این بچه مجازات بشه ، به کدام گناه!!!

نمی دونم چی بگم فقط می گم خدایا تمام معتادان را شفا بده و این بلا را از جامعه ما دور کن