سلام . اومدم . 

۱ - چند روز پیش داشتم دانیال ( پسرم ) رو می بردم باشگاه تو خیابونی که معمولا خلوته ترافیک شده بود و منم پشت ترافیک گفتم لابد تصادف شده خلاصه آهسته آهسته که می رفتیم جلو دیدم یه جماعت کثیری از مرد و زن و پیر و جوان ریختن تو خیابون گفتم خدا چی شده دعوا شده کسی رو کشتن و ... جلوتر که رفتم سرم را از پنجره ماشین دادم بیرون از یکی پرسیدم چی شده گفت مرغ دولتی می دن !!!! دلم گرفت کشوری به این ثروتمندی نفت و گاز و ... - بگذریم .

۲- یه ۲۰ روزی هست برای بار دوم بابا شدم کمی سرم شلوغه و گاهی شب بیداری و بچه داری

۳- حدود هشت سال پیش که دانیال دنیا اومد یه شیرینی به پرستار دادم خوب رسمه .... ولی جالبه امسال از مستخدم گرفته تا پرستار - دکتر - نگهبان دم در - آشپز بیمارستان -  همه به زور شیرینی می خواستن جدی می گم مبلغ بیمارستان یه طرف مبالغ شیرینی هم یه طرف تازه اخر کار سر صندوق که گفتم کار تموم شد و حساب کردم صندوق داره گفت زایمان بوده شیرینی ما چی پس !!!!!!! گفتم تا خود رئیس بیمارستان نیومده شیرینی بخواد خانم رو مرخص کنیم ؟؟؟؟؟؟

۴- سخت در گیر نظام ۳-۳-۶ هستیم گفتند همه کلاس های ششم باید هوشمند باشه مجهز به کامپیوتر و ویدیو پرژکتور خوب اونا آماده و هوشمند شدند ( ۴ کلاس ششم دارم امسال)  . معلم هایی که بلد نیستند با این دستگاه ها کار کنند را چه کنیم !!!!!

۵- از همه دوستانی که کامنت گذاشتن خصوصی و عمومی و جویای احوال بنده شدند ممنون .

۶- از دوست خیلی خوبم آخرین همسفر (معراج احساس )که تولد وبلاگم را قبل اینکه خودم بگم به عنوان اولین نفر تبریک گفت صمیمانه تشکر می کنم . ممنونم

۷- یه پست در مورد تولد وبلاگم قصد دارم بزارم حالا کی نمی دونم ولی تا مرداد تمام نشده . انشاالله