داستان سفر به هندوستان
در آن دوراني که کسي نميتوانست به وجود توالت عمومي اطمينان داشته باشد، خانمي انگليسي سفري به هندوستان را برنامهريزي کرد. مهمانخانه کوچکي را که متعلّق به مدير مدرسهء محلّي بود در نظر گرفت و اطاقي رزرو کرد. چون نگران بود که آيا در مهمانخانه توالت وجود دارد يا خير، در نامهاي به مدير مدرسه سؤال کرد که آيا در مهمانخانه مزبور WC وجود دارد يا خير. مدير مدرسه تسلّط کاملي به زبان انگليسي نداشت. نزد کشيش محلّي رفت و پرسيد که WC به چه معني است. کشيش هم تا آن زمان نشنيده بود. دو نفري همّت گماشتند تا معاني احتمالي اين دو حرف را بيابند و نهايتاً به اين نتيجه رسيدند که خانم مزبور طالب Wayside Chapel است که بداند آيا (کليساي کنار جادّه) نزديک مهمانخانه وجود دارد يا خير. ابداً به ذهنشان خطور نکرد که اين دو حرف ممکن است به معني توالت باشد.مدير مدرسه در جواب خانم نامهاي نوشت. متن نامه به شرح زير است:
خانم عزيز در کمال مسرّت به اطّلاع شما ميرسانم که در 9 مايلي مهمانخانه يک WC وجود دارد که در ميان بيشهاي از درختان کاج قرار گرفته و اطراف آن را چشماندازي زيبا فرا گرفته است. اين WC گنجايش 229 نفر را دارد و روزهاي يکشنبه و پنجشنبه باز است. چون انتظار ميرود افراد بسياري در ماههاي تابستان به اينجا بيايند، توصيه ميکنم زودتر تشريف بياوريد.. امّا، در اين WC فضاي ايستاده هم زياد وجود دارد. اين وضعيت مطلوبي نيست بخصوص اگر عادت داشته باشيد مرتّباً به آنجا برويد. شايد براي شما جالب باشد که بدانيد دختر من در WC ازدواج کرد و در آنجا بود که با شوهرش ملاقات کرد. واقعهء بسيار عالي و جالبي بود. در هر ردیف ده نفر نشسته بودند. مشاهدهء سيماي آنها و شادماني آشکار بسيار دلپذير بود. از هر زاويه ميتوان عکس گرفت. متأسّفانه همسرم بيمار شده و اخيراً نتوانسته به آنجا برود. تقريباً يک سال از آخرين مرتبهاي که رفته ميگذرد که البتّه براي او بسيار دردناک است.البتّه مسرور خواهيد شد که بدانيد بسياري از مردم ناهارشان را با خودشان ميآورند و تمام روز را آنجا ميگذرانند که برايشان بسيار دلپذير است. ديگران ترجيح ميدهند قبل از وقت بياييند و تا آخرين لحظه هم بمانند. به آن بانوي محترم توصيه ميکنم روزهاي پنجشنبه به آنجا برويد زيرا نوازندهء اُرگ نيز ميآيد و همراهي ميکند..جديدترين چيزي که افزوده شده ناقوسي است که هر وقت کسي وارد ميشود زنگ ميزند. بازاري هم در آنجا داريم که نشيمنگاه مخملي براي همه فراهم ميکند چون بسياري بر اين باورند که مدّتها است چنين چيزي لازم بوده است. چشم به راهم که شما را تا آنجا همراهي کنم و شما را در جايي قرار دهم که همه بتوانند شما را ببينند.
با احترامات فائقه – مدير مدرسه
خانم مزبور وقتي نامه را خواند غش کرد ... و البتّه هيچوقت به هندوستان نرفت.
پ ن : خدایی حق داشته غش کنه !!!!